هک
هيچ منزلی اينجا نيست
هيچ راهی آسان نيست
هيچ کلمهای کامل نيست
راهِ دور نرو!
از اين دو لنگه کفش
هميشه يکی
پایِ رفتنات را خواهد زد
اين پايانِ تقسيم به نسبتِ نان است
اين سرآغازِ همان ملالِ ناممکنیست
که آرام آرام باورش خواهی کرد.
بعضیهای به اشتباه
میآيند و از دشواریِ بیدليلِ ديوارها میگذرند
اما هيچ رَدِپايی از گفت و گوی پرندگان نمیبينند
و اصلا به ياد نمیآورند
که بر فاختههای خاموش و بر خُنياگرانِ ما
چه رفته است.
اينجا همه (هر کس)
نيمکتی برای نشستن و
جايی برای جهانِ خويش گرفته است
جز من
که هنوز دلم به شمارهای خوش است
که سالها پيش زنی
کفِ دستم نوشت و رفت.
غريبا روزگارِ بیبامداد!
در ازدحامِ اين همه سنگ و نان و دويدن
من چقدر چنگِ به خونِ نشسته و
دندانِ شکسته و
درگاهِ بسته ديدهام.
هيچ راهی آسان نيست
هيچ کلمهای کامل نيست
راهِ دور نرو!
از اين دو لنگه کفش
هميشه يکی
پایِ رفتنات را خواهد زد
اين پايانِ تقسيم به نسبتِ نان است
اين سرآغازِ همان ملالِ ناممکنیست
که آرام آرام باورش خواهی کرد.
بعضیهای به اشتباه
میآيند و از دشواریِ بیدليلِ ديوارها میگذرند
اما هيچ رَدِپايی از گفت و گوی پرندگان نمیبينند
و اصلا به ياد نمیآورند
که بر فاختههای خاموش و بر خُنياگرانِ ما
چه رفته است.
اينجا همه (هر کس)
نيمکتی برای نشستن و
جايی برای جهانِ خويش گرفته است
جز من
که هنوز دلم به شمارهای خوش است
که سالها پيش زنی
کفِ دستم نوشت و رفت.
غريبا روزگارِ بیبامداد!
در ازدحامِ اين همه سنگ و نان و دويدن
من چقدر چنگِ به خونِ نشسته و
دندانِ شکسته و
درگاهِ بسته ديدهام.