مالِ شما!
میگویند من شاعرم
از خودتان شنیدهام
راست و دروغش با دریاست
چه باشم، چه نباشم
باز در خواب کودکانِ نانآور نازنین خواهم گریست
باز به خاطر شما از شب گلیم و گهواره سخن خواهم گفت
باز میروم بوسه از آسمان و تبسم از ترانه میآورم،
چرا که من
خود را در گریههای شما شُستهام
شریک رویا و غمخوار خستگان ...!
من شاعرم
عجیبِ نزدیک به روحِ آب
بسیار خسته به نماز نی، ناروا شنیدهی بیشکایتی که
کلماتش از گوشه و کنار کوچه به خواب کبوتر آمدهاند
کلماتش کوچکند، سادهاند، مالِ خودِ شماست
و از خودِ شما بود که شبی
باران را زیر چترِ گریه و گفتوگو به خانه آوردم.
من رسیدم به آنچه از چراغِ آسمان باقی بود
من از خودتان شنیدهام
شاعرم
فهمی از حافظ ربوده و
رویایی که خواهرم فروغ ...!
من آشنای آب و قانع به تشنگی ...
دوستتان دارم که دوستم میدارید.
از خودتان شنیدهام
راست و دروغش با دریاست
چه باشم، چه نباشم
باز در خواب کودکانِ نانآور نازنین خواهم گریست
باز به خاطر شما از شب گلیم و گهواره سخن خواهم گفت
باز میروم بوسه از آسمان و تبسم از ترانه میآورم،
چرا که من
خود را در گریههای شما شُستهام
شریک رویا و غمخوار خستگان ...!
من شاعرم
عجیبِ نزدیک به روحِ آب
بسیار خسته به نماز نی، ناروا شنیدهی بیشکایتی که
کلماتش از گوشه و کنار کوچه به خواب کبوتر آمدهاند
کلماتش کوچکند، سادهاند، مالِ خودِ شماست
و از خودِ شما بود که شبی
باران را زیر چترِ گریه و گفتوگو به خانه آوردم.
من رسیدم به آنچه از چراغِ آسمان باقی بود
من از خودتان شنیدهام
شاعرم
فهمی از حافظ ربوده و
رویایی که خواهرم فروغ ...!
من آشنای آب و قانع به تشنگی ...
دوستتان دارم که دوستم میدارید.