دلتنگِ توام
پشتِ پرچینِ اردیبهشت
منتظرت میمانم
مَرغا
پسینِ ترانه و تیهو
عطرِ آب
عبور پروانه
پروانه از پَرَند،
همین و خلاص ... که بیحواس
خرابِ خوابِ تو میروم از گریههای بلند.
بلند
باد است که میوزد،
و راه، و چراغ، سَفر، ستاره، چَمْ ریحان،
و طعمِ چای، مزهی ماه، چند حبه قند،
و گفت و لطفی ساده به سایهی ایوان.
نزدیکتر:
بیشهی شور، بوتههای گَز،
نیزارِ هزار نیزهی بالِ رود،
دو سنگِ ایستاده بالای کوه.
دورتر، کمی:
میکشان، مزرعه، زن،
تکرارِ طیلسان، ترانهها، چوخاها، چرایهها،
و رَد و راهِ مسافری بر نَرمههای غبار،
کنگرههای خارا،
بالادستِ دامنه، درهی انار.
مَرغا
عروسیِ آب و سنگریزههای خیس.
چشمهها، چراغها، لچکها وُ
اشارههای اَنیس.
مَرغا
دعای دوخته بر کتفِ کُنار و کبوتر،
تَر، ترکه، توتیا، مَلمَل و کودَری،
غَشغَشِ خندهها، کلمات، حرفهای سرسری.
و کوچ، کرانهها، کوه، سینهریزِ کبود،
و بو، بابونه، فتیر، فرقِ گشودهی رود.
مَرغا، هی مَرغا ...!
ماوای هر چه پسین، هر چه پروانه، هر چه پَرَند،
خراب، خرابِ خوابِ تو میروم از گریههای بلند.