ترانه ی چهاردهم - هـ
امشب هنوز
جُفتِ جوانش نیامده هنوز!
جُفتِ جوانش نیامده هنوز!
سیاهیِ لرزانِ آن سوی رود
بوتهی خوابآلودِ خاربُنی پیر است.
باد با فانوسِ ماهَش در درست
رَدِ پای پلنگ را
از پروانهی نرگسْشناسِ خسته میپرسد.
هی آهویِ علفزارهای شمالی
برو بخواب!
حالا گلههای بیمَعبَرِ باد
به دامنههای برفپوشِ گُلپَر و ریواس رسیدهاند!