ترانه ی هجدهم - شین
حتما شبی اینجا
از اینجا شبی ...
مسافرانِ رنگپریدهی بیسرنوشت گذشتهاند،
ورنه رَدِپای انار
اینهمه دانه به دانه به دریا نمیرسید.
ما علائمِ آشنایانِ خویش را میشناسیم
رازهای رفتگان خویش را میشناسیم
کم و بیشِ خویش را میشناسیم
مشکلاتمان بسیار وُ
خُلقمان تَنگ است
به همین دلیل ... گاه لابهلای گریههای مخفی خویش
رَدپای اناری خندان را
تا خوابِ خانه پیش میبریم
اما همین که پشت درِ بسته میرسیم
انگار نه انگار!
باشد به هر زبانِ بیباشدی که هست
باز از پیِ فرصتی دیگریم
تا سرنوشت را بلکه از سَر ... نوشت.