ترانه ی دوازدهم - ر
ما باید روی تمامِ دیوارها
کلماتی روشنتر از نشانیِ نور بنویسیم.
مادرانِ ما میگفتند
نمیشود از نور
سمتِ خاموشیِ خواب رفت و نترسید.
اما از تاریکی که به درآیی
تمام دریاها از دور پیداست.
کلماتی روشنتر از نشانیِ نور بنویسیم.
مادرانِ ما میگفتند
نمیشود از نور
سمتِ خاموشیِ خواب رفت و نترسید.
اما از تاریکی که به درآیی
تمام دریاها از دور پیداست.
برای همین برخاستن است
که گاهی باید زمین بخوریم!
بله
این یک شعر کاملا سیاسی است
شما حق ندارید کلمهی پوزخند و قیچی را به یاد آورید!
شوخی میکنم آقا
کوچه پر از گلدانهای شکسته است
به زودی ماشینِ رفتگرانِ شهرداری سَر خواهد رسید
همه چیز درست خواهد شد.
آرامشِ نهاییِ نیزار
خبر از تاریکیِ بادهای بیدلیل نمیدهد.
نگرانِ ردِپای کلماتِ ما
بر این کوچهی بینام و بیانتها نباش
اینها همه حرف است
که هی حرف توی حرف میآید!